آموزش و یادگیری انگلیسی

آموزش و یادگیری زبان انگلیسی

آموزش و یادگیری انگلیسی

آموزش و یادگیری زبان انگلیسی

آموزش اصطلاحات انگلیسی و اصطلاحات عامیانه - 10


That really made me feel embarrassed ,
واقعا باعث شد خجالت بکشم

but It didn't "faze" him a bit
اما اون یک ذره هم کَکِش نگزید


---------------------------------------



خیلی تلاش کردم که معلم خوبی باشم  اما توان انجام این کار رو نداشتم

I tried so hard to be a nice teacher, but
I didn't have it in me

وقتی توان انجام کاری رو در خودمون نمیبینیم I don't have it in me


----------------------------------------------------



پیج جملات کاربردی زبان انگلیسی

آموزش اصطلاحات انگلیسی و اصطلاحات عامیانه - 9




Fishy: suspicious, doubtful or questionable

Their leaving here at the same time looked fishy.
اینکه همزمان با هم اینجا رو ترک کردن، مشکوک به نظر رسید
--------------------------------



(A) close call: Something that is close to danger or an accident. ex.

"That was a close call! The train almost hit the motorbike."
چیزی نمونده بودا!/نزدیک بود قطار با موتورسیکلت تصادف کنه/قطار بزنه به موتورسیکلت
-----------------------

پیج جملات کاربردی زبان انگلیسی

آموزش اصطلاحات انگلیسی و اصطلاحات عامیانه - 8




(To) cut class: not going to class; to skip going to class.

Tom was a very bad student. He was always cutting class and smoke with his buddies.
تام دانش‌آموز/دانشجوی خیلی بدی بود. همیشه کلاسشو می‌پیچوند و با رفیقاش سیگار می‌کشید
------------------------



Come to think of it: I just remembered.

Come to think of it, I do have a sleeping bag you can borrow.
همین الآن یادم اومد یه کیسه خواب دارم که می‌تونم بهت قرض بدم
------------------------------


پیج جملات کاربردی زبان انگلیسی

آموزش اصطلاحات انگلیسی و اصطلاحات عامیانه - 7


(To) get that all the time: to hear something constantly.

A: Hey, you really look like Brad Pitt!
تو واقعاً شبیه برَد پیت هستیا!

B: Yeah, I get that all the time.
آره، اینو زیاد می‌شنوم/خیلیا اینو بهم میگن
--------------------




Third time's the charm: the third time you try to do something, it will work.

Jill: I've called Miriam twice, but she doesn't answer her phone.
جیل: دو بار به میریام زنگ زدم، ولی به تلفنش جواب نمیده
Jane: Try once again. Third time's the charm.
جِین: یه بار دیگه امتحان کن. تا سه نشه، بازی نشه
------------------------------

پیج جملات کاربردی زبان انگلیسی

آموزش اصطلاحات انگلیسی و اصطلاحات عامیانه - 6






I "dropped in on" my sister unannounced this morning . ( unexpected )

امروز صبح همینجوری سرزده رفتم خونه خواهرم ببینمش





Flunk : to fail a test ( informal )
I flunked chemistry last semester
 ترم پیش شیمی رو اُفتادم
I passed the exam successfully , but I don't know why the teacher flunked me امتحانُ خوب دادمااااااااا اما نمیدونم چرا استاد انداختم


پیج جملات کاربردی زبان انگلیسی