آموزش و یادگیری انگلیسی

آموزش و یادگیری زبان انگلیسی

آموزش و یادگیری انگلیسی

آموزش و یادگیری زبان انگلیسی

آموزش اصطلاحات انگلیسی و اصطلاحات عامیانه - 9




Fishy: suspicious, doubtful or questionable

Their leaving here at the same time looked fishy.
اینکه همزمان با هم اینجا رو ترک کردن، مشکوک به نظر رسید
--------------------------------



(A) close call: Something that is close to danger or an accident. ex.

"That was a close call! The train almost hit the motorbike."
چیزی نمونده بودا!/نزدیک بود قطار با موتورسیکلت تصادف کنه/قطار بزنه به موتورسیکلت
-----------------------

پیج جملات کاربردی زبان انگلیسی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.